loading...

ماهی های شهری

Content extracted from http://heyitas.blog.ir/rss/?1738708815

بازدید : 424
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 7:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ماهی های شهری

سلام شازده!

از تایپ خوشم نمیاد اما از تو وبلاگ نوشتن چرا! این روزا هیچ دل و دماغ دانشگاه ندارم.دل و دماغ برنامه ریزی و دوره‌ی درسا دل و دماغ درس خوندن حتی دل و دماغ تفریح کردن. دلم میخواد یه داستان مفصل بنویسم خودمو بذارم شخصیت اصلیش بعد براش یه دنیای متفاوت بسازم. شاید توی قصه‌ی متفاوتی که میسازم پدرم گلفروش باشه و کمکش کنم. شاید تو قصه‌ی متفاوتی که میسازم شجاعتشو داشته باشم که عاشق باشم که واقعی عاشق باشم، شجاعتشو داشته باشم که بد باشم شجاعتشو داشته باشم که زندگی خودمو بکنم...شاید توی دنیای دیگه‌‌‌ای که میسازم مطمئن بشم که احساسی نیستم که اینجوری همه چیز بهتره شاید.

این روزا به اپلای کرده‌ها فک میکنم به مامان فک میکنم به سارا فک میکنم به تو ام فک میکنم گاهی به اینکه چقد تو شبیه من نیستی و چقد دنیایی که ساختی دنیای خودته...این روزا به آدما فک میکنم و به خدا...دوست ندارم فکرای بدی راجب خدا بکنم اما حس میکنم از اون بالا خیلی به نظرش مضحکیم... اینهمه تقلای الکی بدون یه حس خوب...اینهمه دست و پا زدن...اینهمه هیاهو و ادعا...

شازده! تو بهم بگو دنیا لایه‌ی دیگه اییم داره؟ شازده بهم بگو میتونم فراموش کنم؟

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 12
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 10
  • بازدید کننده امروز : 10
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 13
  • بازدید ماه : 156
  • بازدید سال : 498
  • بازدید کلی : 21450
  • کدهای اختصاصی